دروغ از بدترين معايب، زشت ترين گناهان و منشأ بسياري از مفاسد است و بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاقي و از گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در ميان نباشد ، دروغ گفتن جايز نمي باشد.
دروغ در دنيا و آخرت انسان را از رحمت الهي محروم مي کند و در ميان مردم بي اعتبار مي نمايد و اعتماد عمومي را سلب و جامعه را به بيماري نفاق دچار مي سازد و از آفات زبان و خراب کننده ايمان است.
علت اصلي دروغ ، عقده حقارت و خود کم بيني انسان دروغگو است و اين يکي از نکات رواني است که به عنوان روانشناسي اخلاقي در کلمات معصومين به آن اشاره شده است.
سرچشمه دروغ نيز گاهي به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام و زماني نيز به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و ...است که شخص از اين وسيله نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد.
ابزار بسياري از گناهان دروغ است اينکه افراد دروغگو بدبيني و سوء ظن خاصي نسبت به همه کس و همه چيز دارند ، با دروغ خود را بزرگ جلوه مي دهند، با دروغ هزار گونه تملق مي گويند و يکي از راههاي درمان دروغ اين مي باشد که قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي آن متوجه ساخت و نيز بايد بايد متوجه ساخت که اگر چه دروغ در پاره اي از موارد نفع شخصي دارد ولي نفعش بسيار آني و زودگذر است و يکي ديگر از موثرترين راههاي درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد و کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان در دل آنان است و بايد محيط هاي تربيتي و معاشرتي مبتلايان را از وجود افراد دروغگو پاک کرد تا تدريجا طبق اصل محاکات و تاثيرپذيري محيط وجود آنها از اين رذيله پاک گردد.
در سراسر جهان هستي قانون صداقت و صراحت و حقيقت جاري است . هر چند به حسب ظاهر در عالم هستي تضادها و تعارض هايي ديده مي شود ولي دروغ و خيانت در طبيعت اصلا وجود ندارد. اصولا حقايق ناب را در طبيعت و هستي بايد جستجو کرد و از زبان آفرينش بايد شنيد. مگر جز اين است که تمام قوانين علمي و فلسفي برداشتي است نسبي از جهان هستي و قوانين حاکم بر آن و طالبان حقيقت همه و همه در اسرار هستي مي انديشند و از آن الهام مي گيرند و جز با هستي و قوانين حاکم بر آن سروکاري ندارند؟
خلاصه کلام آنکه بناي خلقت و طبيعت بر حقيقت و راستي استوار است ، لکن اين انسان ظالم و ستمکار است که حق را با باطل به هم آميخته و آن را وارونه جلوه مي دهد، زيرا باطل محض را نمي شود به مردم ارائه داد که طبع حقيقت جوي مردم خود به خود آن را دفع مي کند.
خداوند سبحان چه با زبان تکوين و چه با زبان تشريع با صداقت و راستي با بندگانش سخن مي گويد و مي فرمايد که صداقت براي شما بهتر است. علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايند« ولکن يُوخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و من هذا ضغث فَيُمزجان ...»(1) مردم قسمتي از حق و قسمتي از باطل را گرفته و در هم مي آميزند و از اين راه ، باطل را به خورد مردم مي دهند.
يکي از محرمات و آفت هاي خطرناک زبان، دروغ گفتن است و دروغ از گناهان کبيره مي باشد.(2)
معناي دروغ
کذب بر وزن وِزر و کَتِف به معني دروغ گفتن مي باشد. صحاح و قاموس و اقرب و ... هر دو وزن را مصدر گفته اند ولي استعمال قرآن نشان ميدهد که کذب بر وزن وزر مصدر است.(3)
کذب بر وزن کَتِف اسم مصدر است به معني دروغ مثل « يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِب» (4) چون کذب مفعول به يفترون است لذا اسم است نه مصدر يعني بر خدا دروغ مي بندند.
تکذيب آن است که ديگري را به دروغ نسبت دهي و بگويي دروغ مي گويد.
کذّاب مبالغه است يعني بسيار دروغگو« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(5)» .
کاذبه مصدر است مثل عاقبه ، عافيه و باقيه« إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ - لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة»(6)
کذب در لغت به معناي عدم مطابقت است و همانگونه که سخن به دروغ متّصف مي شود اعتقاد و عمل هم به آن متّصف مي گردد. گمان و اعتقاد مخالف با واقع دروغ است ، همانگونه که عمل مخالف با سخن و وعده نيز دروغ است.(7)
دروغ از منظر آيات و روايات:
آيات و روايات بسياري در زمينه زشتي دروغ سخن مي گويند و آيات تکان دهنده اي حتي دروغگ را در رديف کافران و منکران آيات الهي مي شمارند.
« إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُون»(8) گرچه در اين آيه دروغ و افترا بر خدا و پيامبر است ولي به هر حال زشتي دروغ اجمالا در اين آيه مجسم شده است و در تعليمات اسلام به مساله راستگويي و مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده اهميت داده شده است که نمونه هاي آن را در زير مي آوريم.
دروغ سرچشمه همه گناهان
در روايات اسلامي دروغ به عنوان " كليد گناهان" شمرده شده است، على (ع) مىفرمايد: « الصدق يهدى الى البر، و البر يهدى الى الجنة»(9) " راستگويى دعوت به نيكوكارى مىكند، و نيكوكارى دعوت به بهشت".
در حديثى از امام باقر( ع) مىخوانيم:« ان اللَّه عز و جل جعل للشر اقفالا، و جعل مفاتيح تلك الاقفال الشراب، و الكذب شر من الشراب» "(10) خداوند متعال براى شر و بدى، قفلهايى قرار داده و كليد آن قفلها شراب است (چرا كه مانع اصلى زشتيها و بديها عقل است و مشروبات الكلى عقل را از كار مىاندازد) سپس اضافه فرمود: دروغ از شراب هم بدتر است" .
امام حسن عسكرى (ع) مىفرمايد: «جعلت الخبائث كلها فى بيت و جعل مفتاحها الكذب»(11)" تمام پليديها در اطاقى قرار داده شده، و كليد آن دروغ است" .
رابطه دروغ و گناهان ديگر از اين نظر است كه انسان گناهكار هرگز نمىتواند، راستگو باشد، چرا كه راستگويى موجب رسوايى او است، و براى پوشاندن آثار گناه معمولا بايد متوسل به دروغ شود. و به عبارت ديگر، دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد مىكند، و راستگويى محدود.
اتفاقا اين حقيقت در حديثى كه از پيامبر (ص) نقل شده ،كاملا تجسم يافته، حديث چنين است:
شخصى به حضور پيامبر( ص) رسيد، عرض كرد نماز مىخوانم و عمل منافى عفت انجام مىدهم، دروغ هم مىگويم! كدام را اول ترك گويم؟! پيامبر( ص) فرمود: دروغ، او در محضر پيامبر( ص) تعهد كرد كه هرگز دروغ نگويد: هنگامى كه خارج شد، وسوسههاى شيطانى براى عمل منافى عفت در دل او پيدا شد، اما بلافاصله در اين فكر فرو رفت، كه اگر فردا پيامبر( ص) از او در اين باره سؤال كند چه بگويد، بگويد چنين عملى را مرتكب نشده است، اينكه دروغ است و اگر راست بگويد حد بر او جارى مىشود، و همين گونه در رابطه با ساير كارهاى خلاف اين طرز فكر و سپس خود دارى و اجتناب براى او پيدا شد و به اين ترتيب ترك دروغ سرچشمه ترك همه گناهان او گرديد.
دروغ سرچشمه نفاق است
چرا كه راستگويى يعنى هماهنگى زبان و دل، و بنا بر اين دروغ ناهماهنگى اين دو است، و نفاق نيز چيزى جز تفاوت ظاهر و باطن نيست.
در آيه 77 سوره توبه مىخوانيم: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ:"(12)اعمال آنها نفاقى در دلهايشان تا روز قيامت ايجاد كرد، به خاطر اينكه عهد خدا را شكستند و به خاطر اينكه دروغ مىگفتند".
دروغ با ايمان سازگار نيست
اين واقعيت نه تنها در قرآن بلکه در احاديث نيز ثابت مي شود: در حديثى چنين مىخوانيم: سئل رسول اللَّه (ص) يكون المؤمن جبانا؟ قال نعم، قيل و يكون بخيلا؟ قال نعم، قيل يكون كذابا؟ قال لا!" (13) از پيامبر پرسيدند آيا انسان با ايمان ممكن است (گاهى) ترسو باشد فرمود: آرى، باز پرسيدند آيا ممكن است (احيانا) بخيل باشد فرمود: آرى، پرسيدند آيا ممكن است كذاب و دروغگو باشد؟ فرمود نه"!
چرا كه دروغ از نشانههاى نفاق است و نفاق با ايمان سازگار نيست.
و نيز به همين دليل اين سخن از امير مؤمنان (ع)نقل شده است:
«لا يجد العبد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله وجده»(14)
" بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي" .
دروغ نابود كننده سرمايه اطمينان است
مىدانيم مهمترين سرمايه يك جامعه اعتماد متقابل و اطمينان عمومى است، و مهمترين چيزى كه اين سرمايه را به نابودى مىكشاند دروغ و خيانت و تقلب است، و يك دليل عمده بر اهميت فوق العاده راستگويى و ترك دروغ در تعليمات اسلامى همين موضوع است.
در احاديث اسلامى مىخوانيم كه پيشوايان دين از دوستى با چند طايفه از جمله دروغگويان شديدا نهى كردند، چرا كه آنها قابل اطمينان نيستند.
على( ع ) در كلمات قصارش مىفرمايد:
«اياك و مصادقة الكذاب فانه كالسراب، يقرب عليك البعيد، و يبعد عليك القريب»(15)
" از دوستى با دروغگو بپرهيز كه او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزديك و نزديك را دور مىسازد" .
خدا نکند کسي معروف شود به دروغگويي که هيچ چيز شايد بيشتر از اين به حيثيت انسان لطمه نمي زند.(16)
البته سخن در باره زشتيهاى دروغ و فلسفه آن و همچنين علل پيدايش دروغگويى از نظر روانى و طرق مبارزه آن بسيار زياد است كه بايد آن را در كتب اخلاق جستجو كرد.
سوگند دروغ
يکي از موارد رواج دروغ ، سوگند دروغ است. اين عمل از زشت ترين گناهان و فاحش ترين عيوب است.
پيامبر اکرم(ص) فرمودند:« هر کس سوگندي به خدا ياد کند که به اندازه بال پشه اي دروغ در آن باشد نقطه اي سياه در قلبش پديد مي آيد و تا روز قيامت باقي مي ماند»
حضرت رسول(ص) فرمودند:« چه خيانت بزرگي است که به برادرت چيزي بگويي که تو را تصديق کند و تو به او دروغ گفته باشي»
پيامبر(ص)فرمودند:« سه گروهند که فرداي قيامت خدا با آنها سخن نمي گويد و به آنها توجه نمي کند و آنها را از گناهانشان تزکيه نمي کند اول کساني که چون چيزي ببخشند منت مي گذارند دوم کساني که کالاي خود را با سوگند دروغ به فروش مي رسانند و سوم انسانهاي متکبر.»
دروغ در رديف شرک به خدا
رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: « آيا شما را از بزرگترين گناهان خبر ندهم ؟بزرگترين گناه شرک به خدا و درفتاري نسبت به پدر و مادر و دروغ گفتن است»(17)
دروغ از پستى انسان است
پيامبر(ص) مي فرمايند:« دروغ گو دروغ نمي گويد مگر به سبب پستي نفسش» (18)
دروغ هم گناه است و هم مقدمه فتنهها
علي(ع):« دروغ انسان را به سوي بديها هدايت مي کند و بديها نيز به سوي آتش جهنم»(19)
تمام انبياء دروغ را تحريم كردند
امام صادق(ع) فرموده اند:« خداي عزوجل انبياء را مبعوث نکرد مگر به راستي سخن و اداء امانت به نيک و فاجر» (20)
دروغ سبب خرابي ايمان مي شود
امام باقر(ع) مي فرمايد« دروغ ويران کننده ايمان است».
دروغ بدترين بيماري
حضرت علي (ع) مي فرمايد« بيماري دروغ ، زشت ترين بيماري است» (21)
روزي انسان در ارتباط با خدا
رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: « دروغ روزي انسان را کم مي کند»
دروغ بدترين رباها
رسول خدا(ص) فرمودند:« بدترين و بالاترين رباها دروغ است» (زيرا در رباي اقتصادي سرمايه افراد از ميان مي رود لکن در دروغ اصل ايمان خدشه دار مي شودو ربا خوار مالى دارد و آن را زياد مىكند و دروغ گو از هيچ، چيزى درست مىكند). أَرْبَى الرِّبَا الْكذِبُ(22)
دروغ فراموشي مي آورد
امام صادق(ع) فرمودند:« خداوند فراموشي را بر دروغ پردازان مسلط مي سازد که انسان علاوه بر اينکه لازم است خود از دروغ گفتن بپرهيزد بايستي از همنشيني و دوستي با افراد دروغگو خودداري کند». قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكذَّابِينَ النِّسْيانَ (23)
از امام صادق(ع) نقل شده که اميرالمومنين علي(ع) مکرر بالاي منبر مي فرمود« سزاوار است انسان مسلمان از دوستي با سه کس دوري کند: پر روي بي باک و تبه کار – احمق و دروغگو سپس درباره دروغگو فرمود زندگي کردن با دروغگو براي تو سزاوار نيست چون سخنان تو را براي ديگران و سخنان ديگران را براي تو بازگو مي کند و هرگاه داستاني را به پايان رساند ، داستان ديگري به آن مي افزايد تا آنجا که اگر راست گويد کسي باور نکند».
اميرالمومنين علي(ع) در ضمن حديثي به امام حسن مجتبي(ع) فرمود« از دوستي با دروغگو برحذر باش زيرا او مانند سراب است که در نظرت دور را نزديک و نزديک را دور مي سازد»
امام باقر(ع) مي فرمايد:« خداي تعالي بر بدي ها قفل هاي فراواني زده و شراب را کليد آن قرار داده است اما دروغ از شراب بدتر است».
پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمودند:« خيانت بزرگي است که با برادرت سخني بگويي که او تو را تصديق کند و تو به او دروغ گفته باشي (24) و نيز مي فرمايد: دروغ روزي را کم مي کند و ممکن است مومن هر خصلتي پيدا کند و حتي با همان خصلت بميرد اما به خيانت و دروغ آلوده نمي شود».
اميرالمومنين(ع) فرمودند:« بزرگترين کژي ها و لغزشها نزد خدا زبان دروغ پرداز است«.
امام باقر(ع) مي فرمايند:« دروغ مايه ويراني ايمان است».
مواردي که دروغ گفتن جايز است
چنانچه گفته شد دروغ بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاق و گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در کار نباشد گفتن دروغ جايز نيست.
مقام ضرورت و ناچاري
قرآن کريم تقيه را در مقام اکراه و اضطرار جايز دانسته و بديهي است که تقيه از مصاديق دروغ و خلاف واقع است و انسان در مقام اضطرار مي تواند عقيده خود را پنهان کند و بر خلاف عقيده و ايمانش گواهي دهد.
از رسول خدا(ص) نقل شده است که:« ما من شيء إلا و قد أحله الله لمن إضطر أليه»(25) هيچ کاري نيست جز آنکه خداوند آنرا براي کسيکه ناچار شده باشد حلال کرده است.
در باب رفع ضرر احاديثي به تواتر رسيده که انسان به خاطر جلوگيري از ضرر مالي و جاني و عرضي و... مي تواند سوگند دروغ ياد کند.
اصلاح ميان مردم
يعني در صورتي که انسان براي ايجاد الفت و محبت و رفع کينه و کدورت دروغ بگويد و بدين وسيله ميان آنها صلح و صفا و صميميت برقرار کند که در اين موارد دروغ حرام نيست.
در وصيت پيانبر(ص) به علي (ع)آمده است که اي علي خداوند دروغ مصلحت آميز را دوست دارد و از راست فتنه انگيز بيزار است»(26)
خدعه و نيرنگ
شک نيست که جنگ يک ضرورت ديني و اجتماعي است که به دلايل مختلف عقيدتي، سياسي و اقتصادي و... بر ملتها و جوامع بشري الزام يا تحميل مي گردد و معمولا براي خروج از اين تحميل و رهايي از اين مخمصه و سرعت بخشيدن به شکست دشمن از وسايلي استفاده مي شود که در مواقع عادي جايز نيست. يکي از اين موارد مهم غافلگيري دشمن است که در اين راستا عنصر خدعه و نيرنگ مي تواند وسيله خوبي باشد. در وصاياي رسول(ص)به علي(ع)آمده است:« اي علي سه چيز است که دروغ بر آنها نيکوست: خدعه و نيرنگ در جنگ – وعده به همسر و اصلاح ميان مردم»(27)
وعده به خانواده و همسر
در دين مقدس اسلام نفقه(هزينه زندگي)زن و فرزند به عهده مرد است . البته نفقه به تناسب امکانات و در حدّ ميانه روي است و بيش از آن لزومي ندارد ولي چون بسياري از اوقات در اثر زياده طلبي و چشم و هم چشمي تقاضاي خانواده فراتر از امکانات مرد و بيش از حد کفايت است در چنين وضعي مرد بر سر دوراهي قرار مي گيرد که يا بايد با برخورد منفي و ردّ صريح در برابر خواسته هاي آنان موضع گيري کند و يا با برخورد اميدوار کننده و وعده هاي مصلحتي تا حدودي آنها را راضي و قانع نمايد. اما بايد در نظر داشت که اگر سرپرست خانواده بخواهد هر روز به بهانه هاي پوچ و بي اساس به خانواده اش دروغ بگويد علاوه بر آنکه از نظر تربيتي آثار بدي در پي دارد حسّ اعتماد و اطمينان را در اعضاي خانواده از بين مي برد و جايگاه رفيع پدر و سرپرست خانواده را متزلزل ساخته و آنرا در معرض سقوط قرار مي دهد و در نتيجه اساس خانواده از بين مي رود.
آثار دروغ
دروغ به جز آثار سوء اخلاقي که در شاکله خود انسان دارد بنيان و شالوده جامعه را ويران مي کند مثل موشهايي که سد سبا را با آن استحکام ويران کردند. دروغ در خانه ، دروغ در مدرسه ، دروغ در بازار و محله و اداره و ... نظام خانواده و مدرسه و بازار و اداره و... را از هم مي پاشد. دروغ آثار زيانباري از جهت فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي و اجتماعي به دنبال دارد .
بي آبرويي
امام علي(ع):«الکذب يزري بالانسان» (28)
رسوايي
« والله مخرج ما کنتم تکتمون»(29)
به قول علامه طباطبايي هر جزء نظام هستي با اجزاء ديگر و لوازمش مرتبط است . دروغگو اگر چيزي را پنهان کند لوازمش را چه کند لذا زود رسوا مي شود. بر فرض گرگ يوسف را دريد پيراهنش چرا سالم است؟ گندم کاشتي پس چرا جو سبز شد همين است که قرآن مي فرمايد:
« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار»(30)
« ْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب»(31)
دروغ گو در اضطرار است
پيامبر(ص):« راستي آرامش است ولي دروغ هراس است»(32) دروغگو در هيجان است که مبادا حرف امروزش با فردا تضاد داشته باشد
سرچشمه دروغ
همانطور که در سابق هم اشاره شد دروغ معمولا از يکي از نقاط ضعف روحي سرچشمه مي گيرد.
گاهي از ضعف ايمان که انسان خدا را شاهد نمي دانديا به خاطر تبرئه خوديا به قصد تفريح و شوخي: علي(ع):« بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي»(33)
گاهي انسان به خاطر ترس از فقر ، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام دروغ مي گويد . زماني به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و شهرت ديگري زبان به دروغ مي گشايد و از اين وظيفه نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد. گاهي تعصب هاي شديد و حبّ و بغض هاي افراطي سبب مي شود که انسان به نفع کسي که مورد علاقه اوست يا به زيان کسي که مورد نفرت و کينه او مي باشد بر خلاف واقع سخن بگويد. زماني براي آنکه خود را بيش از آنچه که هست بنماياند و اظهار علم کند دروغ مي گويد. ولي در تمام اين صفات رذيله که ريشه صفت دروغ را تشکيل مي دهد بايد از کمبود شخصيت و ضعف ايمان نام برد.
يکي ديگر از عوامل مهم دروغگويي ، احساس کمبود شخصيت و عقده حقارت است کساني که گرفتار چنين عقيده اي هستند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتي را که در خود احساس مي کنند جبران مي کنند . و گاهي نيز به خاطر عدم توجه به مضارّ دروغ و اهميت راستگويي يا آلودگي محيط خانوادگي يا محيط اجتماع و معاشرين اين رذيله در انسان ريشه مي دواند.
تلقين - احساس کمبود- نجات يافتن- خجالت نابجا- دشمني و حسد- طمع در مال و مقام-نقل همه چيزو پيش گويي ها از ديگر عوامل دروغگويي به شمار مي آيند.
عذاب ويژه دروغگويان
دروغگو از نماز شب محروم است در نتيجه از برکاتي که اين عبادت بزرگ دارد محروم مي ماند که از آن جمله سعه رزق است.عيسي بن مريم(ع) فرمود: « کسي که دروغگوئيش زياد شود حسن و جمال و وقارش نزد خدا و خلق از بين مي رود به طوريکه مردم از او متنفر و منزجر مي شوند»(34)
خداوند او را هدايت نمي کند و راه حق را نشان او نمي دهد:«إن الله لا يهدي من هو مسرف کذاب»(35)
دروغگو قابل رفاقت و برادري نيست .حضرت علي(ع):« مسلمان بايد از دوستي و برادري دروغگو بپرهيزد زيرا به سبب دروغ گفتن اگر راست هم بگويد باور نمي شود»(36)
گوش دادن به دروغ
بايد دانست همانطور که دروغ بر دروغگو حرام است نقل ديگري هم حرام و همچنين ثبت کردن و نوشتن يا خواندن و گوش دادنش هم حرام مي شود
«سمّاعون للکذب» (37)در مذمت گوش فرادادن به دروغ و با علم به اينكه دروغ است آن را مىپذيرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنيدن دروغ صفت مذموم شمرده نمىشود
انواع دروغ
انواع و نمونهاي متعددي را مي توان نام برد اما به عنوان مثال چند نمونه را ذکر مي کنيم
دروغهاي نامرئي مانند نفاق و ژشتهاي خلاف واقع مثل اينکه کسي کتابخانه بزرگي دارد ولي فقط براي زيبائيش تهيه شده است.
دروغهاي عملي مانند ريا و تکذيب حرف راست که اين هم دروغ عملي است . نوشتن دروغ و اشاره دروغ و تدليس يعني زيبا جلوه دادن جنس هم از مصاديق اين گروه اند.
دروغهاي عادي و رايج مانند تعارفات معمولي و تعريف خواب با کم و زياد کردن.
دروغهاي مکتبي مانند : تحريف و کج فهمي و کتمان.
توريه چيست؟
توريه بر وزن توصيه به سخني گفته مي شود که از ظاهر آن چيزي فهميده مي شود درحاليکه منظور گوينده چيز ديگري است. در معني توريه چنين گفته اند: توريه عبارت از اين است که انسان کلامي بگويد و از آن معني مطابق واقع اراده نموده ولي آن کلام طوريست که شنونده معني ديگري از آن مي فهمد و منظور گوينده نيز همين است که در عين اراده معني صحيح ، مخاطب چيز ديگري بفهمد .
مشهور در ميان فقهاي ما اين است که در مواردي که دروغ به خاطر ضرورتي تجويز مي شود از توريه بايد استفاده کرد و تا توريه ممکن است نبايد دروغ صريح گفت.
آيا توريه جزء دروغ نيست ؟
آنچه در اينجا کاملا حايز اهميت است اين است که روشن شود آيا توريه داخل در ادله کذب مي باشد به طور کلي سه قول ديده مي شود : گروهي معتقدند توريه اصلا دروغ نيست و لذا گفته اند بايد در موارد ضرورت چنان سخن بگويد که از دروغ خارج گردد. گروه دوم توريه را داخل در کذب مي دانند و گروه سوم مي گويند توريه مصداق کذب است ولي ميزان قبح و فساد آن از کذب معمولي کمتر است.
راه درمان دروغ
با توجه به عواملي که در ايجاد اين صفت و ريشه دارساختن آن موثر است راه درمان آن نسبتا روشن خواهد بود و به طور کلي براي درمان اين انحراف اخلاقي بايد از طريق زير اقدام نمود:
قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي ، فردي و اجتماعي اين رذيله زشت متوجه ساخت و با تدبير و تفکر در آيات قرآن کريم و سخنان پيشوايان بزرگ دين و تجزيه و تحليل گذشته و گفتار بزرگان به اين نکته برسيد که دروغ در پاره اي از موارد هر چند نفع شخصي نيز داشته باشد نفعي آني و زود گذر است.و هيچ سرمايه اي براي يک انسان در اجتماع بالاتر از سرمايه اعتماد و اطمينان مردم نسبت به وي نيست که بزرگترين دشمن آن همين دروغ است.
ايجاد شخصيت: يکي ديگر از موثرترين طرق درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد است زيرا همانطور که دانستيم يکي از عوامل مهم رواني دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصيت است و در حقيقت دروغ گفتن يک نوع عکس العمل براي جبران اين موضوع است.اگر مبتلايان به دروغ احساس کنند صاحب نيروها و استعدادهايي در درون خود هستند که با پرورش آنها مي توانند ارزش و شخصيت خود را بالا ببرند نيازي به توسل جستن به دروغ براي ايجاد شخصيت قلابي در خود نمي بينند به علاوه بايد اينگونه افراد را متوجه ساخت که ارزش اجتماعي يک انسان راستگو بالاتر است ازهر سرمايه مادي و چيزي با آن برابري نمي کند.
کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان به خدا در دل مبتلايان و توجه دادن آنها به اين حقيقت که قدرت خدا مافوق تمام قدرتهاست و قادر برحل تمام مشکلاتي است که افراد ضعيف الايمان به خاطر آن به دروغ پناه مي برند . راستگويان در برابر حوادث گوناگون بر خدا تکيه دارند ولي دروغگوها در اين گونه موارد تنهايند.
و براي درمان دروغ راههاي بسياري وجود دارد که بويژه در کلام ائمه معصومين به آنها طي احاديثي اشاره شده است.
مطلب درباره ي عاشورا
ماه محرم یا محرمالحرام نخستین ماه تقویم اسلامی (هجری قمری) و به اعتقاد مسلمانان از جملهٔ ماههای حرام است. بههمانگونه که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، جنگ و خونریزی در این ماهها ممنوع بود، محمد نیز همان را تأیید کرد.
بقیه در ادامه مطلب…
حسین بن علی
حسین از همان ابتدا بیعت با یزید را نپذیرفت. یزید نامهای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین پسر علی موافق راه و روش حکومت هم عصر خود نبود. بنابراین حاضر به بیعت کردن با یزید نشد و با خانواده خود برای حج از مدینه به مکه رفت.
در این هنگام عدهای از مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامههایی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز که مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاده بود، خود مراسم حج تمتع را به عمره تبدیل کرد و بطرف کوفه حرکت نمود. ابتدا شماری از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند؛ اما با ورود عبیدالله بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و خبر آورده بود که حسین مراسم حج را نیمه کاره گذاشته و قاضی شریح فتوای قتل او را دادهاست و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را ترک کنند تا بلکه حسین را از ترک حج و آمدن به کوفه منصرف کرده و مانع بیعت مردم کوفه با وی شوند، مردم کوفه بیعت خود را از حسین پسرعلی پس گرفتند و به مخالفت با حسین پسر علی روی آوردند. او سرانجام در روز دهم محرم سال شصت و یکم هجری قمری (برابر بیست و یکم مهرماه سال ۵۹ خورشیدی) به همراه ۷۲ تن از یارانش کشتهشدند. شیعیان همه سال سالروز کشته شدن حسین را با مراسم مذهبی و عزاداری پاس میدارند.
عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در گاهشماری هجری قمری، روز مقدس مسلمانان است.[۱] شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است که با گاهشماری هجری خورشیدی این روز برابر با سهشنبه، ۲۰ مهر ۵۹ خورشیدی است.[۲] هرچند براساس گاهشماری هجری قمری قراردادی این روز با چهارشنبه، ۲۱ مهر تطبیق داده میشود.[۳][۴] در این روز حسین بن علی – امام سوم شیعیان – و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر یزید کشته شدند و مسلمانان در آن سوگواری میکنند. در مناطق شیعه نشین مراسم عزاداری برگزار میشود. در تقویم رسمی ایران، افغانستان، عراق، پاکستان و هند این روز تعطیل میباشد.
عاشورا در لغت بهمعنای «دهمین» است.
سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال ۶۱ هجری میرسد. از علی بن حسین چنین روایت شدهاست:
«
پس از حادثهٔ عاشورا، هیچ بانویی از بانوان بنیهاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانهٔ هیچ یک از بنیهاشم دودی که نشانهٔ پختن غذا باشد، بلند نشد، تا آنکه، ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعهٔ خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشتهایم
ادبیات عاشورایی
بخش اندکی از قصیدهٔ سیف فرغانی (قرن ششم و متعلق به سرزمین کنونی فرغانه در ازبکستان) در مصیبت حسین و یاران او:
ای قوم، در این عزا بگریید برکشتهٔ کربلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید یا نوحه کنید، یا بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید چشم از پی چیست؟ تا بگریید
همچنین شعر معروف محتشم کاشانی (سدهٔ ۱۰ قمری) در رثای واقعه کربلا که اینگونه آغاز میشود:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست این رستخیز عام، که نامش محرم است
سوگواری عاشورا مختص مسلمانان نیست. در ایران ارمنیها نیز دستجات عزاداری دارند.[۷][۸]
در ترینیداد و توباگو [۹] و جامائیکا[۱۰] تمامی گروههای قومی و مذهبی در مراسمی که به زبان محلی «هوسِی» خوانده میشود شرکت میکنند و به سوگواری میپردازند.[نیازمند منبع]
نگرش مذاهب دیگر
اهل سنت
اهل سنت روز عاشورا را سالگرد روزی می دانند که موسی دریای سرخ را شکافت و خودش و پیروانش از آن عبور کردند. اهل سنت این روز را گرامی می داند و روزه گرفتن در این روز را مستحب می دانند، در حالی که شیعیان روزه گرفتن در روز عاشورا را مکروه می دانند. در مورد واقعه عاشورای سال ۶۱ اغلب تاریخ نگاران اهل سنت از جمله محمد بن جریر طبری، بلاذری، ابن سعد، ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود دینوری و ابن اثیر واقعه کربلا را به تفصیل و بر اساس روایت ابومخنف بیان کردهاند.
یهودیت
این روز معادل یومکیپور – عید یهودیان در روز دهم ماه تیشری- شمرده شده است.[۱۱] همچنین زمان بسیاری وقایع سرنوشت ساز برای پیامبران پیشین به این روز منتسب شده است. پذیرش توبه آدم، پایان طوفان نوح، گذشتن ابراهیم از میان آتش، بینا شدن یعقوب، بهبود بیماری ایوب و انتقال عیسی به بهشت پس از تلاش ناموفق یهودیان برای مصلوب کردن او، همگی مطابق برخی روایات در این روز اتفاق افتادهاند.[۱۲]
نبرد کربلا جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری (۲۱ مهر سال ۵۹ خورشیدی) اتفاق افتاد و به عاشورا معروف است. این نبرد میان سپاه حسین بن علی و سپاه یزید بن معاویه در نزدیکی محلی بهنام کربلا در گرفت.
حسین بن علی روز دوم محرم به کربلا رسید و روز سوم عمر بن سعد با ۴۰۰۰ نفر در کربلا اردو زد. در روز هفتم محرم آب را بر حسین بن علی و همراهانش بستند و در نهم محرم، شمر با ۴۰۰۰ نفر و نامهای از طرف عبیدالله بن زیاد وارد کربلا شد، او در این نامه به عمر بن سعد دستور داده بود با حسین بن علی بجنگند و او را بکشند و اگر اینکار از دست او برنمیآید، فرماندهی را به شمر واگذارد.
روز دهم محرم سپاهیان حسین بن علی و عمر سعد در مقابل هم قرار گرفتند. به روایت ابومخنف تعداد سپاه حسین ۳۲ سواره نظام و ۴۰ پیاده[۲] و به روایت محمد باقر چهل و پنج سوار و صد نفر پیاده[۳] بود. در مقابل او سپاه عمر بن سعد با حدود ۳۰۰۰۰ نفر قرار داشت.[۴] جنگ آغاز شد و حسین و یارانش کشته شدند. پس از جانباختن حسین، سپاه عمر بن سعد سر ۷۰ تن از لشکریان حسین را جدا کرد (غیر از حر و علیاصغر) و بر بالای نیزهها گذاشت.[۵]
خیمهها غارت و در نهایت آتش زده شد، ساربان شترهای کاروان حسین بن علی بهنام بجدل بن سلیم برای بدستآوردن انگشتر حسین بن علی، انگشت وی را برید تا انگشتر را بدست آورد و در نهایت سپاه عمر بن سعد اجساد کشتهشدگان کربلا را در بیابان رها کرد و این اجساد پس از سه روز توسط قوم بنیاسد دفن شدند.[۶]
هر چند به لحاظ نظامی ابعاد این نبرد بزرگ نبودهاست اما اثر اعتقادی و سیاسی بزرگی داشتهاست. از یک سو سبب تضعیف مشروعت سیاسی حکومت بنی امیه شدهاست. به طوری که پس از آن قیامهای فراوانی با شعار خونخواهی حسین بر ضد آن حکومت رخ داد و در نهایت منجر به سقوط آن شد. از سوی دیگر نقشی چشمگیر بر هویت اجتماعی و اعتقادی شیعیان طی قرنهای بعد تا به امروز داشتهاست.
حسین بن علی هنگام زمامداری پدرش، او را در جنگهای جمل و صفین و نهروان همراهی کرد. سال ۵۰ هجری هنگام کشتهشدن برادرش حسن بن علی، معاویه حدود ۱۰ سال بهعنوان خلیفه باقی بود. بر پایه قرارداد صلح با حسن، طبق بند دوم صلحنامه معاویه نمیبایست برای خود جانشینی انتخاب کند.[۷]
به روایت سلیم پسر قیس یک سال قبل از مرگ معاویه در حج سال ۵۹ هجری قمری حسین بنی هاشم، دویست نفر از اصحاب پیامبر و پانصد نفر از تابعان را در مِنی در خیمه خود گرد آورد. احادیث پیامبر مشتمل بر نصب علی به خلافت در غدیر خم و شأن و جایگاه اهل بیت را به یادشان آورد و آنان بر آن اقرار کردند. و نیز از معاویه و ستمش انتقاد کرد. سپس با آنان پیمان بست که این مطالب را به خاندان و قبایل خود برسانند. [۸]
معاویه در نیمه رجب سال ۶۰ هجری قمری مرد و پسرش یزید را به جانشینی انتخاب کرد. حسین بن علی از همان آغاز بیعت وی را نپذیرفت. یزید نامهای به حاکم ولید پسر عتبه حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین بن علی، عبدالله پسر عمر و عبدالله پسر زبیر برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر به بیعت نشدند آنها را بکشد. حاکم مدینه در اجرای فرمان سستی کرد و یزید عمرو پسر سعید پسر عاص را به جایش گماشت.[۹] حسین که حاضر به بیعت با یزید نبود با خانواده خود شب بیست و هشت رجب از مدینه به مکه رفتند.
در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شدهبودند نامههای زیادی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین بن علی نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه پسر زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شدهبود و مردم کوفه را تهدید کردهبود، مسلم را تنها گذاشتند.[نیازمند منبع] عبیداللّه، مسلم بن عقیل را دستگیر کرد و کشت. حسین با خانواده و یاران خود بهسمت کوفه حرکت کرد و در نزدیکی کوفه بود که خبر پیمانشکنی مردم کوفه و کشتهشدن مسلم را آوردند.
عبیداللّه که بر اوضاع کوفه مسلط شدهبود حر پسر یزید ریاحی را برای دستگیرکردن حسین بن علی و همراهانش فرستاد و سپس عمر بن سعد را با ۳۰٬۰۰۰ نفر[نیازمند منبع] به کربلا اعزام کرد. این امر موجب شد تا شمار زیادی از افرادی که با حسین بودند او را رها کنند و تنها نزدیکبه ۷۰ تن با او باقی بمانند. عبیداللّه به عمر بن سعد وعده دادهبود که اگر حسین بن علی را بکشد، او را فرمانده ری خواهد کرد؛ اما پس از این ماجرا این کار را نکرد.
تعداد سپاهیانی که ابن زیاد برای جنگ با حسین گسیل کرد در منابع مختلف گزارش شدهاست. این تعداد دست کم ۴۰۰۰ نفر و در برخی گزارشها تا ۸۰۰۰۰ نفر برآورد است. اما مشهورترین تخمین حدود ۳۰۰۰۰ نفر است. طبق تحقیق سیدمجید پورطباطبایی[۱۰] ترکیب سپاه به شرح ذیل بودهاست:
۱ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی عمر بن سعد
۲ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی شمر بن ذی الجوشن
۳ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی حربن یزید ریاحی
۴ـ ۲٬۰۰۰ نفر به فرماندهی یزید بن رکاب کلبی
۵ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی حصین بن نمیر تمیمی
۶ـ ۳٬۰۰۰ نفر به فرماندهی مغایر بن رهینه مازنی
۷ـ ۲٬۰۰۰ نفر به فرماندهی نصر بن حرشه
۸ـ ۳٬۰۰۰ نفر به فرماندهی کعب بن طلعه
۹ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی شبث بن ربعی
۱۰ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی حجّار بن ابجر
۱۱ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی عمر و بن حجاج زبیدی
۱۲ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی یزید بن الحرث بن رویم
۱۳ـ ۵۰۰ تیراندازان همراه حصین
۱۴ـ ۵۰۰ نفر به فرماندهی عزرة بن قیس
جمع کل: ۳۱٬۰۰۰ نفر
روز نبرد [ویرایش]
بنا بر نقل سید بن طاووس، در کتاب لهوف، صبح عاشورا ابتدا حسین بریر پسر خضیر از زاهدان نامدار کوفه را جهت موعظه جانب لشکر عمر سعد فرستاد، ولی آنان اعتنا نکردند. سپس خود به نزد آنان رفت تا اتمام حجت کند. او گفت مرا بین دو چیز مخیر کرده اند. یا بجنگم و یا ذلت پذیرم و با یزید بیعت کنم، ولی ذلت از ما دور است. لذا با شما می جنگم. [۱۳]
سپس سپاه عمر سعد جنگ را آغاز کرد. این حمله با تیراندازی عمر سعد به طرف اردوگاه حسین بن علی آغاز شد.[۱۴] شمر هم به نیروهای خود دستور داد که حملهای گروهی بکنند و سپاه حسین را نابود کنند. همه گردانهای سپاه کوفه در این حمله شرکت داشتند. یاران حسین هم در مقابل این هجوم تلاش کردند که از خود دفاع کنند[نیازمند منبع] و نیمی از یاران او (غیر از بنی هاشم) در این حمله نخست کشته شدند. شمار کشتهشدگان این حمله را ۴۱ تن گفتهاند. شماری از آنان (غیر از ۱۰ نفر از غلامان حسین و دودمانش و ۲ تن از غلامان علی)، عبارتاند از:
نعیم بن عجلان، عمران بن کعب، حنظله، قاسط، کنانه، عمرو بن مشیعه، ضرغامه، عامربن مسلم، سیف بن مالک، عبدالرحمان درجی، مجمع عائذی، حباب بن حارث، عمرو جندعی، حلاس بن عمرو، سوار بن ابی عمیر، عمار بن ابی سلامه، نعمان بن عمر، زاهر بنعمر، جبلة بن علی، مسعود بن حجاج، عبدالله بن عروه، زهیر بن سلیم، عبدالله و عبیدالله پسران زید بصری.
جنگ گروهی و تن به تن تا نماز ظهر ادامه یافت. هنگام نماز حسین به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی دستور داد با نیمی از یاران در مقابل او صف بکشند تا بتواند به نماز بایستد. دشمن در هنگام نماز آنها را تیرباران کرد. سعید بدن خود را سپر قرار داد و به شهادت رسید.
عمر بن سعد دستور داد تا حسین بن علی و همراهانش را محاصره کنند و آب را به روی آنان ببندند. سرانجام حسین بن علی در روز عاشورا، ۱۰ محرم سال ۶۱ در کربلا کشته شد و همهٔ خیمههای خانواده و یارانش رابه آتش کشیدند
پس از کشتهشدن یاران و خانواده حسین بن علی در واقعه کربلا، عمر بن سعد دستور داد تا سرهای آنان را ببرند. پس از آن، سرها را بین قبایل قسمت نمود[نیازمند منبع] تا آنان بدین وسیله به ابن زیاد نزدیکتر شوند. قبیله کنده به ریاست قیس بن اشعث کندی ۱۳ سر، قبیله هوازن به ریاست شمر بن ذی الجوشن ۱۲ سر، تمیم ۷ سر و بنی اسد ۱۶ سر بر نیزه کردند و در مجموع با ۷۱ سر بریده وارد کوفه شدند.[نیازمند منبع]
هنگام طلوع آفتاب سرهای کشتهشدگان و کاروان اسیران از باب الساعات وارد مسجد اموی شد. آنگاه به دستور یزید، تمامی سرها تا ۳ روز بر دروازههای شهر و مسجد اموی آویزان گردید. علی پسر حسین پس از چندی موافقت یزید را گرفت تا سرها را به بدنها ملحق کند و سر حسین و دیگر کشتهشدگان را به کربلا برد و به اجسادشان ملحق کرد.[نیازمند منبع]
در عین حال چند سر را در باب الصغیر به خاک سپردند، که عبارتاند از:[نیازمند منبع]
سر ابوالفضل العباس
سر علیاکبر
سر حبیب بن مظاهر
سوگواری محرم عزاداریها و یادبودهایی است که به مناسبت کشته شدن حسین بن علی و یارانش که در واقعه کربلا روی داد، انجام میشود. این نبرد در سال ۶۱ هجری قمری در صحرای کربلا در عراق کنونی اتفاق افتاد. سوگواری برای حسین بن علی مختص ماه محرم نمیشود و در دیگر روزهای سال نیز با توجه به فرهنگ و رسم هر منطقه انجام میشود. سوگواری برای حسین بن علی و دیگر یارانش از روز نخست محرم آغاز میشود و در ظهر عاشورا به اوج میرسد. در غروب و شامگاه عاشورا، این سوگواری تحت عنوان مراسم شام غریبان ادامه پیدا میکند. در روز ۱۲ محرم نیز مراسمی با نام «سوم امام حسین» انجام میشود. این نوع مراسمها در روز ۱۶ محرم با نام «هفتم امام حسین» و ۲۰ صفر با نام «اربعین» ادامه پیدا میکند. مراسم سوگواری سومین امام شیعیان از دیدگاه شیعه اهمیت بسیاری دارد و انجام آن عبادت است. سوگواری محرم در جاهای مختلف به صورتهای گوناگون انجام میشود. علاوه بر شیعیان، این مراسم در میان غیرمسلمانان در ترینیداد و توباگو، جامائیکا، هند و ارمنیهای ایران برگزار میشود.[نیازمند منبع] سوگواری محرم علاوه بر ابعاد مذهبی، ابعاد سیاسی و اجتماعی نیز دارد.
سوگواری برای کشته شدان کربلا در همان روزهای پس این واقعه انجام شد. در چهلم (اربعین) هنکامیکه اسیران از شام بسوی مدینه درحرکت بودند راه خود را به سمت کربلا تغییر داه و هنکامیکه بدان سرزمین رسیدند با جابر ابن عبدالله انصاری صحابی پیامبر و تعدادی از بنی هاشم مواجه شدند و در آنجا به سوگواری و نوحه سرایی پرداختند.
سوگواری در مدینه اولین بار به پیشگامی ام سلمه همسر پیامبر اسلام انجام شد.
در دوران امام پنجم شیعیان (که خود در کربلا حضور داشت) و امام ششم شیعیان که مصادف را دوران ضعف بنی امیه بود عزاداری بصورت مراسم سالانه رواج یافت.
سایر امامان شیعه نیز در برگزاری مراسم سالانه برای کشتگان کربلا اهتمام داشتند. دراین دوران تعداد زیادی از شاعران شیعه نیز اشعاری در مراثی حسین سرودند.
آل بویه [ویرایش]
یکی ازمهمترین دوران عزاداری برای کشتگان کربلا در قرن چهارم و مقارن با حکومت آل بویهاست. در این دوران حکومتهای شیعی همچون علویان طبرستان، زیدیان یمن، حمدانیان در شمال عراق، فاطمیان در مصر و آل بویه در عراق و ایران به قدرت رسیدند. عموم مورخان به برگزاری عزاداری بصورت عمومی در کوچه خیابان در این دوران اشاره کردهاند.
در این باره ابن جوزی مینویسد: «در سال ۳۵۲ (قمری) معزالدوله دیلمی دستور داد، مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند; در این روز بازارها بسته شد و خرید و فروش موقوف گردید; قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسه پزها هریسه (حلیم) نپختند، مردم آب ننوشیدند; در بازارها خیمه برپا کردند و به رسم عزاداری کرباس آویختند; زنان به سرو روی خود میزدند و بر حسین ندبه میکردند.»
حاکمان فاطمی مصر نیز با آنکه با ال بویه رقیب بودند از روش آنان در عزاداری پیروی کردند.تقی الدین مقریزی در این باره مینویسد که:
«
در زمان المعزلدین الله به سال ۳۶۳ (قمری) در کشور مصر تمام فاطمیین و شیعه در روز عاشورا در کنار مقبره ام کلثوم و سیده نفیسه اجتماع نموده و به عزاداری پرداختند و مبلغ بی حساب برای اطعام و عزاداری و شربت مخارج نمودند و به سال ۳۹۶ (قمری) در مصر کلیه بازارها را تعطیل عمومی کردند و ابن مأمون در سال ۵۱۵ (قمری) از موقوفات و صدقات کشور مصر روز عاشورا را تعطیل و روز توزیع صدقات قرار داد. و در عهد صدارت افضل بن بدرالدین در مسجد حسینی قاهره بوریاها فرش شد و افضل بدین سان در قلب مردم را یافت.
برچسب ها درباره : انشا در مورد عاشورا انشا در مورد محرم تحقیق دانشگاه محرم و عاشورا مقاله محرم مقاله محرمالحرام
امتياز شيعه در مسئله مهدويت ؟
مسئلهى مهدويت در اسلام هم جزو مسلّمات است؛ يعنى مخصوص شيعه نيست. همهى مذاهب اسلامى غايت جهان را كه اقامهى حكومت حق و عدل به وسيلهى مهدى (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) است، قبول دارند. روايات معتبر از طرق مختلف، در مذاهب گوناگون، از پيغمبر اكرم و از بزرگان نقل شده است. بنابراين، هيچ ترديدى در آن نيست. منتها امتياز شيعه در اين است كه مسئلهى مهدويت در آن يك مسئلهى مبهم نيست؛ يك مسئلهى پيچيدهاى كه براى بشر قابل فهم نباشد، نيست؛ يك مسئلهى روشن است، مصداق واضحى دارد كه اين مصداق را ميشناسيم، خصوصياتى از او را ميدانيم، پدران او را ميشناسيم، خانوادهى او را ميشناسيم، ولادت او را ميشناسيم، جزئيات آن را خبر داريم. در اين معرفى هم باز روايات شيعه، تنهائى در صحنه نيستند؛ حتّى رواياتى از غير طريق شيعه هم وجود دارد كه همين معرفى را براى ما روشن ميكند و بايد كسانى كه مال مذاهب ديگر هستند، توجه كنند و دقت كنند تا اين حقيقت روشن را دربيابند. بنابراين اهميت مسئله يك چنين سطحى دارد و ما بيشتر از ديگران اولى هستيم به اينكه به اين مسئله بپردازيم؛ كارهاى علمى و دقيق و متقن روى اين مسئله انجام بگيرد.
«بیانات رهبري در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت1390/4/18»
قبل از فرج، آسايش و راحتطلبى و عافيت نيست!
قبل از دوران مهدى موعود، آسايش و راحتطلبى و عافيت نيست. ...قبل از ظهور مهدى موعود، در ميدانهاى مجاهدت، انسانهاى پاك امتحان مىشوند؛ در كورههاى آزمايش وارد مىشوند و سربلند بيرون مىآيند و جهان به دوران آرمانى و هدفىِ مهدى موعود(ارواحنافداه) روزبهروز نزديكتر مىشود؛ اين، آن اميد بزرگ است؛ لذا روز نيمهى شعبان، روز عيد بزرگ است.
«دیدار با مردم قم 30/11/1370»
حقیقت انتظار
انتظار، يعنى دل سرشار از اميد بودن نسبت به پايان راه زندگى بشر. ممكن است كسانى آن دوران را نبينند و نتوانند درك كنند - فاصله هست - اما بلاشك آن دوران وجود دارد؛ لذا تبريك اين عيد - كه عيد اميد و عيد انتظار فرج و گشايش است - درست نقطهى مقابل آن چيزى است كه دشمن مىخواهد به وجود بياورد.«ديدار به مناسبت ميلاد ديدار به مناسبت ميلاد حضرت مهدى (عج) 25/09/1376»
مسألهى ولادت حضرت مهدى عليهالصّلاةوالسّلاموعجّلاللَّهتعالىفرجهالشّريف، از اين جهت هم حائز اهميت است كه مسألهى انتظار و دوران موعود را كه در مذهب ما، بلكه در دين مقدّس اسلام ترسيم شده است - دوران موعود آخرالزّمان؛ دوران مهدويت - ما به ياد بياوريم، روى آن تكيه كنيم و بر روى آن مطالعه و دقّت و بحثهاى مفيدى انجام گیرد. شما بايد زمينه را آماده كنى، تا آن بزرگوار بتواند بيايد و در آن زمينهى آماده، اقدام فرمايد. از صفر كه نمىشود شروع كرد! جامعهاى مىتواند پذيراى مهدى موعود ارواحنافداه باشد كه در آن آمادگى و قابليت باشد، والّا مثل انبيا و اولياى طول تاريخ مىشود.
تاثیر اعتقاد به ظهور حضرت
ملتى كه به خدا معتقد و مؤمن و متكى است و به آينده اميدوار است و با پرده نشينان غيب در ارتباط است؛ ملتى كه در دلش خورشيد اميد به آينده و زندگى و لطف و مدد الهى مىدرخشد، هرگز تسليم و مرعوب نمىشود و با اين حرفها، از ميدان خارج نمىگردد. اين، خصوصيت اعتقاد به آن معنويت مهدى عليه آلاف التحية والثناء است. عقيده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حركت اجتماع و هم در حال و آينده، چنين تأثير عظيمى دارد. اين را بايد قدر دانست.
«در ديدار با پاسداران 10/12/1368»
امام زمان ارواحنافداه با اقتدار و قدرت و تكيه بر توانايىاى كه ايمان والاى خود او و ايمان پيروان و دوستانش، او را مجهز به آن قدرت كرده است، گريبان ستمگران عالم را مىگيرد و كاخهاى ستم را ويران مىكند.
درس ديگر اعتقاد به مهدويت و جشنهاى نيمهى شعبان براى من و شما اين است كه هر چند اعتقاد به حضرت مهدى ارواحنافداه يك آرمان والاست و در آن هيچ شكى نيست؛... اما اين آرمانى است كه بايد به دنبال آن عمل بيايد. انتظارى كه از آن سخن گفتهاند، فقط نشستن و اشك ريختن نيست.
«ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381»
بزرگترين وظيفهى منتظران
بزرگترين وظيفهى منتظران امام زمان اين است كه از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پيوندهاى دينى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنين و همچنين براى پنجه درافكندن با زورگويان، خود را آماده كنند. كسانى كه در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شركت مىكردند، منتظران حقيقى بودند. كسى كه وقتى كشور اسلامى مورد تهديد دشمن است، آمادهى دفاع از ارزشها و ميهن اسلامى و پرچم برافراشتهى اسلام است، مىتواند ادعا كند كه اگر امام زمان بيايد، پشت سر آن حضرت در ميدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما كسانى كه در مقابل خطر، انحراف و چرب و شيرين دنيا خود را مىبازند و زانوانشان سست مىشود؛ كسانى كه براى مطامع شخصى خود حاضر نيستند حركتى كه مطامع آنها را به خطر مىاندازد، انجام دهند؛ اينها چطور مىتوانند منتظر امام زمان به حساب آيند؟ كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است، بايد در خود زمينههاى صلاح را آماده سازد و كارى كند كه بتواند براى تحقق صلاح بايستد.
«ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381»
...حكومت آيندهى حضرت مهدى موعود ارواحنافداه، يك حكومت مردمى به تمام معناست... امام زمان، تنها دنيا را پر از عدل و داد نمىكند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تكيه به آنهاست كه بناى عدل الهى را در سرتاسر عالم استقرار مىبخشد و يك حكومت صددرصد مردمى تشكيل مىدهد
«ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمهى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381»